اخبار مدیریت حج و زیارت خراسان شمالی
شنبه 03 آذر 1403
EN

خبر

پیرامون بصیرت

پیرامون بصیرت

واژه شناسى «بصيرت»

واژه «بصيرت» ، از مادّه «بصر» است كه ، دو معناى اصلى دارد : يكى ، علم و ديگرى ، درشتى ، سختى و خشونت . در اين جا ، معناى نخستْ مقصود است . احمد بن فارِس ، در اين باره مى گويد : باء و صاد و راء (بصر) ، دو معناى اصلى را تشكيل مى دهند : يكى ، عبارت است از علم به چيزى . گفته مى شود : «هُوَ بَصيرٌ بِهِ ؛ يعنى : «او به آن چيز ، داناست » . . . . بصيرت ، به معناى سپر است و به معناى برهان هم آمده است . اصل همه اينها ، روشن بودن چيزى است . . . . امّا معناى اصلى دوم ، درشتى [و زُمختىاست . از همين معناست «بَصْر» كه عبارت از دو چرم را بر هم دوختن است ، چنان كه كناره پارچه ، دوخته مى شود .۱
ابن منظور ، «بصر» و «بصيرت» را چنين معنا كرده است :
بَصَر ، يعنى چشم ؛ امّا ]بر خلاف «عَين» ،[ مذكّر است . گفته شده : بصر ، عبارت از حواس ديدن است ... بصيرت ، يعنى  حجّت . . . . بَصَر ، يعنى نفوذ در دل . « بَصَر القُلب » ، به نگاه و خطور آن مى گويند و بصيرت ، يعنى عقيده قلبى ... بصيرت ، يعنى هوش ... « فَعَلَ ذلِكَ عَلى بَصيرَةٍ » ، يعنى از روى قصد و آگاهى و « عَلى غَيرِ بَصيرةٍ » ، يعنى از روى غير يقين .. . . « عَلى بَصيرةٍ مِن أمرِكُم وَ يَقينٍ » ، يعنى : « با داشتن شناخت و يقين در كار شما » ... بصيرت ، يعنى عبرت ... بَصَر ، يعنى علم . « بَصُرتُ بالشيءِ » ، يعنى : « آن چيز را دانستم » . . . و بصير ، به معناى «عالم» است . ۱ 
راغب اصفهانى ، در توضيح معناى «بصر» و «بصيرت» مى گويد :
بَصَر ، به عضو بينايى ... و به نيرويى كه در آن است ، گفته مى شود . به نيروى ادراك كننده قلب هم «بصيرت» و «بَصَر» مى گويند ... و به عضو بينايى ، كمتر بصيرت گفته مى شود . در صورت اوّل (ديدن با چشم) ، «أبصرتُ» مى گويند . و در صورت دوم : «أبصرتُهُ» و «بَصُرتُ بِهِ» . در صورت ديدن با حواس بينايى ، چنانچه با رؤيت قلبى همراه نباشد ، به ندرت گفته مى شود : «بَصُرتُ» . ۲ 
بررسى آنچه در تبيين معناى بصيرت آمده ، ۳ نشان مى دهد كه اين واژه ، در معانى گوناگونى به كار رفته است ؛ مانند : دانش ، بينش دل ، نورِ دل ، آگاهى ، زيركى ، هوشيارى ، برهان ، عبرت و اعتقاد صحيح دينى .

امّا همه اين معانى ، در واقع ـ همان طور كه ابن فارِس گفته ـ به معناى اوّليه مادّه بصيرت ، باز مى گردند . حتّى اطلاق «بصر» به چشم نيز بدان جهت است كه چشم ، يكى از مهم ترين راه هاى تحصيل علم و معرفت است .
گفتنى است كه هر چند بصيرت ، در اصل به معناى علم است ؛ ليكن بايد توجّه داشت كه هر علمى ، بصيرت نيست و هر عالمى ، بصير ناميده نمى شود ؛ بلكه اين واژه ، حاكى از نوعى احاطه علمى و آينده نگرى است . ۱ اَزگُلى) .

بصيرت ، در قرآن و حديث

در قرآن كريم ، مشتقّات «بصر» ، ۱۴۸ بار و واژه «بصيرت» ، دوبار تكرار شده است .
به طور كلّى ، واژه «بصر» در متون اسلامى ، گاه در باره بينايى ظاهرى و حسّى ، و گاه در باره بينايى باطنى و عقلى به كار مى رود . به تعبير ديگر ، مردم از نظر بينش ، به دو دسته تقسيم مى شوند :
دسته اوّل ، ديده عقل آنها نزديك بين است ، آينده خود و جهان را نمى بينند و اداركات آنها در محسوساتْ خلاصه مى شود و به تعبير زيباى قرآن :
اين دسته ، هر چند به ظاهرْ بينا هستند ؛ ولى در فرهنگ قرآن و حديث ، كور محسوب مى شوند .
برپايه گزارشى ، امام على عليه السلام در يكى از سخنرانى هاى خود در مدينه ، به اين نكته مهم ، اين گونه اشاره فرموده است :

ما كُلُّ ذى قَلبٍ بِلَبيبٍ ، وَ لا كُلُّ ذى سَمعٍ بِسَميعٍ ، وَ لا كُلُّ ناظِرٍ بِبَصيرٍ . ۲ نه هر كه دلى دارد ، به خردى داننده است ، و نه هر كه گوشى دارد نيك شنونده است ، و نه هر كه ديده اى دارد بيننده است .
دسته دوم ، جامع نگر و واقع نگرند ؛ هم نزديك را خوب مى بينند و هم دور را . ادراكات آنها ، در محسوساتْ خلاصه نمى شود ؛ هم خانه دنيا را مى بينند و هم خانه آخرت را . در  فرهنگ قرآن و حديث ، اين دسته از مردم ، بصير و بينا ناميده مى شوند .
بر پايه روايتى ، امام على عليه السلام ، اين دو دسته از مردم را اين گونه معرّفى نموده است :
إنَّمَا الدُّنيا مُنتَهى بَصَرِ الأَعمى ، لا يُبصِرُ مِمّا وَراءَها شَيئاً ، وَ البَصيرُ يَنفُذُها بَصَرُهُ ، وَ يَعلَمُ أنَّ الدّارَ وَراءَها . فَالبَصيرُ مِنها شاخِصٌ ، وَ الأَعمى إلَيها شاخِصٌ ، وَ البَصيرُ مِنها مُتَزَوِّدٌ ، وَ الأَعمى لَها مُتَزَوِّدٌ . ۱ همانا دنيا ، واپسين ديدرسِ انسان كور]دل[ است و در فراسوى آن ، چيزى نمى بيند ؛ امّا بينشوَر ، نگاهش از دنيا فراتر مى رود و مى داند كه سرا]ى حقيقى[ در وراىِ اين دنياست . پس بينشوَر ، از دنيا دل و ديده بر مى گيرد و كور]دل[ به آن مى نگرد . بينشوَر ، از آنْ توشه بر مى گيرد و كور]دل[ ، براى آنْ توشه فراهم مى آورد .
بنا بر اين ، بصيرت و بينايى حقيقى در فرهنگ قرآن و حديث ، به معناى جامع نگرى و آينده نگرىِ علمى و عملى است و كسانى «بصير» ناميده مى شوند كه در پرتو بينش صحيح ، در جهت تأمين منافع مادّى و معنوى ، و دنيا و آخرت خود ، حركت كنند . همه آيات و رواياتى كه در اين بخش در باره ديده بصيرت ، ارزش بصيرت ، عوامل تقويت بصيرت، مبادى، آثار و موانع آن آمده است، تعريف ياد شده را تأييد مى نمايند . پيش از ملاحظه آيات و روايات مربوط، به اين نكاتْ توجّه فرماييد :

۱ . همتايان بصيرت ، در مفهوم

در قرآن و روايات اسلامى ، واژه هايى وجود دارند كه مى توان گفت كه معادل واژه بصيرت اند و يا بسيار نزديك به آن اند ؛ مانند :

الف ـ يقظه

يكى از واژه هاى معادل بصيرت ، «يقظه» است . در اين باره ، از امام على عليه السلام نقل شده : اليَقَظَةُ استِبصارٌ . ۱ يقظه (بيدارى) ، بصيرت يافتن است .
و در روايتى ديگر از ايشان ، در معرّفى اهل بصيرت ، آمده است :
فَاستَصبَحوا بِنورِ يَقَظَةٍ فِى الأَبصارِ وَ الأَسماعِ وَ الأَفئِدَةِ . ۲ پس بدين سبب ، چشم ها و گوش ها و دل هايشان ، از نور بيدارى روشن گرديد .

ب ـ نور

همتاى ديگر بصيرت ، نور است :
«يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ ءَامِنُواْ بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِن رَّحْمَتِهِ وَ يَجْعَل لَّكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ .۳

اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از خدا پروا داريد و به پيامبر او بگرويد تا از رحمت خويش ، شما را دو بهره عطا كند و براى شما نورى قرار دهد كه به ] بركت آن ، راه سپريد» .

ج ـ فرقان

يكى ديگر از واژه هاى بسيار نزديك به مفهوم بصيرت ، واژه «فرقان» است :



«يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِن تَتَّقُواْ اللَّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَانًا .۱ اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! اگر از خدا پروا كنيد ، براى شما فرقانى (نيروى جدا كننده حق از باطل) قرار مى دهد» .

همچنين در بسيارى از روايات ، واژه هاى ديگرى همچون : عقل ، ۲ معرفت ، علم و حكمت ۳ نيز در معناى بصيرت به كار رفته اند .

 

 

 

۲ . بيناى مطلق

در نوزده آيه از قرآن ، خداوند متعال ، با صفت بينايى ، توصيف شده است .۴ اين صفت ، حاكى از احاطه علمى و ذاتىِ آفريدگار بر همه چيز است . لذا برخى از روايات ، بصير را از صفات ذات خداوند دانسته اند . بنا بر اين ، بيناى مطلقْ اوست و همه چيز ، بينايى را از او دريافت مى كنند ۵ ۴۲۶ پاورقى ۱) . و هر كس به او نزديك تر باشد ،از بصيرت و بينشِ بيشترى برخوردار خواهد بود .

۳ . معناى ديده بصيرت

از منظر قرآن ، در باطن انسان ، شعور مرموزى وجود دارد كه با الهام فطرى الهى ، مى تواند خوب را از بد ، و حق را از باطلْ تشخيص دهد . متن سخن خداوند متعال در اين باره ، چنين است :«وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا . ۱ سوگند به نفس و آن كه آن را درست كرد ! سپس پليدكارى و پرهيزگارى اش را به آن ، الهام كرد» .
در روايتى از امام صادق عليه السلام ، اين الهام فطرى ، چنين تفسير شده است :
أى عَرَّفَها وَ أَلهَمَها ، ثُمَّ خَيَّرَها فَاختارَت . ۲ يعنى به آن شناسانْد و الهام فرمود . سپس ، او را مخيّر ساخت و او انتخاب كرد .
و در حديث ديگرى از ايشان ، آمده است كه در باره الهام فجور و تقوا مى فرمايد :
عَرَّفَهُ الحَقَّ مِنَ الباطِلِ . ۳ حق و باطل را به او شناسانْد . و نيز در تفسير آيه «وَ هَدَيْنَـهُ النَّجْدَيْنِ ؛ و دو راه را به او نشان داديم» ، ۴ از ايشانْ روايت شده :

نَجدَ الخَيرِ وَ نَجدَ الشَّرِّ . [يعنى : راه نيكى و راه بدى را ]نشان داديم[ . ۱
ديده بصيرت ، در واقع ، همان شعور فطرى مرموز و ادراك باطنىِ موجود در باطن انسان است كه قدرت تشخيص نيك و بد ، خير و شر ، و حق و باطل را دارد و او را به آينده نگرى و پيروى از حق و دورى گزيدن از باطل ، دعوت مى نمايد .
اين شعور و ادراك ، در ابتداى زندگى ، به صورت استعداد و اِجمال ، در نهاد همه انسان ها وجود دارد و به تدريج ، شكوفا مى شود . شكوفايى اين شعور ، شكوفايىِ انسانيّت است و فلسفه بعثت انبياى الهى ، چيزى جز رشد و بالندگى و شكوفايى انسانيّت و سازندگى جامعه مطلوب انسانى نيست .
با بهره گيرى از برنامه انبيا در تقويت ادراكات باطنى ، قدرت ديده بصيرت ، به تدريج ، افزايش مى يابد تا آن جا كه حقايق معقول ، به صورت محسوس براى انسانْ قابل رؤيت مى گردند ، چنان كه از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت شده كه مى فرمايد :
ما مِن عَبدٍ إلّا وَ في وَجهِهِ عَينانِ يُبصِرُ بِهِما أمرَ الدُّنيا ، وَ عَينانِ في قَلبِهِ يُبصِرُ بِهِما أمرَ الآخِرَةِ ، فَإِذا أرادَ اللّهُ بِعَبدٍ خَيرا فَتَحَ عَينَيهِ اللَّتَينِ فى قَلبِهِ ، فَأَبصَرَ بِهِما ما وَعَدَهُ بِالغَيبِ ، فَآمَنَ بِالغَيبِ عَلَى الغَيبِ . ۲ هيچ بنده اى نيست ، مگر آن كه دو چشم در چهره اش دارد كه با آنها ، امور دنيا را مى بيند و دو چشم در دلش كه با آنها امور آخرت را مشاهده مى كند . پس هر گاه خدا ، خير بنده اى را بخواهد ، دو چشمى را كه در دل اوست ، مى گشايد و او با آنها ، آنچه را خداوند در عالم غيبْ وعده اش را داده است ، مى بيند و به وسيله غيب (دو چشم دل) به غيب (/ به غيب بر روى غيب) ، ايمان مى آورد .
بديهى است كه خواستِ خداوند حكيم در باره باز شدن ديده بصيرت شمارى از انسان ها ، گزاف نيست ؛ بلكه به مقتضاى نظام حكيمانه آفرينش ، ديده بصيرت كسانى باز شده ، تقويت مى گردد كه در جهت شكوفايىِ ادراكات باطنى خود ، حركت كرده باشند .

۴ . خاستگاه هاى بصيرت

بر پايه آنچه در تبيين معناى بصيرتْ ارائه شد ، خاستگاه بصيرت ، مشابه خاستگاه علم ، معرفت و حكمت است ، همان گونه كه عوامل و موانع آن نيز با اسباب و آفات عناوين ياد شده ، مشابهت دارند . لذا براى تكميل مباحث مربوط به بصيرت ، ملاحظه بخش قابل عمده اى از آيات و روايات مرتبط با معرفت شناسى ، ضرور است .۱ امّا آنچه را در اين بخش ، با عنوان «خاستگاه هاى بصيرت» مطرح شده ، مى توان به خاستگاه درونى و بيرونىِ بصيرت ، تقسيم كرد :
خاستگاه درونىِ بصيرت ، عبارت است از نيروى باطنىِ قادر بر تشخيص حق و باطل ، و خير و شر .
خاستگاه بيرونى بصيرت ، خودْ دو گونه است : گونه اوّل ، شامل ره نمودها و برنامه هايى كه ريشه در قرآن و تعاليم انبيا دارند و موجب شكوفايى فطرت بصيرت مى شوند ؛ 
گونه دوم نيز امدادهاى غيبى الهى كه در نتيجه اجراى تعاليم انبيا در زندگى ، موجب تقويت نيروى بصيرت مى گردند و بر اين اساس ، خاستگاه هاى بصيرت ، در فصل سوم ، در ذيل عناوين فطرت (سرشت) ، كتاب خدا ، اسلام و توفيق ، خلاصه شده است .

۵ . عوامل تقويت ديده بصيرت

عوامل تقويت بصيرت ، دو دسته اند : عوامل علمى و عوامل عملى .
به سخن ديگر ، بر پايه ره نمودهاى انبياى الهى ، شكوفايى فطرت بصيرت ، هم به مجاهدت علمى نياز دارد و هم به مجاهدت عملى . متونى كه در فصل چهارم ، با عناوين : تفكّر ، تعقّل ، تعلّم و اعتبار آمده اند ، به نقش انديشه و تلاش هاى علمى ، در تقويت ديده بصيرت ، اشاره دارند و متونى كه با عناوين : پرهيزگارى ، ياد خدا ، اخلاص ، زُهد و ... آمده اند ، به نقش تلاش هاى عملى در اين باره ، اشاره مى نمايند . جالب توجّه اين كه همه اين عوامل ، در اين آيه شريف ، خلاصه شده اند :«وَ الَّذِينَ جَاهَدُواْ فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا . ۱

و كسانى كه در راه ما كوشيده اند، به يقين ، راه هاى خود را بر آنان مى نمايانيم» .

۶ . بركات افزايش نيروى بصيرت

بر پايه آنچه گذشت ، به ميزان مجاهدت هاى علمى و عملى انسان ، بينش باطنى ، افزايش مى يابد و سالك ، در نخستين گام ، كاستى هاى درونىِ خود را بهتر مى بيند ، زيركى ، آينده نگرى ، شجاعت و ساير كمالات انسانى ، در او تقويت مى شوند و در نهايت ، در نتيجه خودسازى ، به نقطه اى از قوّت بصيرت و بينايى باطنى مى رسد كه حقايق معقول را به صورت محسوس مى بيند و به بالاترين مراتب ايمان ـ كه ايمانِ شهودى است ـ ، دست مى يابد و پيشواى اهل بصيرت مى گردد .۱

 

۷ . اصلى ترين آفت ديده بصيرت

نقطه مقابل مجاهدت هاى علمى و عملى ـ كه موجب تقويت ديده بصيرت مى گردند ـ ، پيروى از تمايلات نفسانى است . از اين رو ، اصلى ترين آفت ديده بصيرت يافتن ، هواپرستى و پيروى عملى از خواسته هاى ناپسندِ درونى است و بدين سان ، هر چه پيروىِ انسان از نفس امّاره ، بيشتر شود ، چشمِ بصيرت او ضعيف تر مى گردد . در روايتى از امام على عليه السلام آمده :

الهَوى شَريكُ العَمى . هَوَس ، شريكِ كوردلى است . ۱
وقتى انسان ، به چيزى علاقه پيدا كرد ، ديگر نمى تواند معايب آن را ببيند و زشتى هاى آن را بشنود :
عَينُ المُحِبِّ عَمِيَّةٌ عَن مَعايِبِ المَحبوبِ ، وَ اُذُنُهُ صَمّاءُ عَن قُبحِ مَساويهِ . ۲ ديده عاشق ، از ديدن عيب هاى معشوق ، كور است و گوش او ، از شنيدن زشتى معايبش ، كَر .
ساير آفات و موانع بصيرت ، ريشه در پيروى از تمايلات نفسانى دارد و بدين جهت ، اصلى ترين راه مبارزه با آفات ، داشتن ديده بصيرتِ جهاد با نفس است كه در فرهنگ روايات اسلامى ، «جهاد اكبر» ناميده شده است .
كسى كه توفيق اين جهاد را نيابد و در ميدان مبارزه با تمايلات نفسانى ، شكست بخورد ، نه تنها ديده بصيرت را از دست مى دهد و از درجه انسانيتْ سقوط مى كند ، بلكه از هر حيوانى ، گم راه تر و خطرناك تر مى گردد . چنين انسانى ، سرنوشتى جز دوزخ ، نخواهد داشت .

]
برچسب ها : مناسبت ها
مدیر سایت امتیاز به خبر :

آرشیو

خطایی رخ داده است. خطا : آرشیو در حال حاضر در دسترس نیست