۲۶ ربيع الاول صلح امام حسن(ع) با معاوية بن ابی سفيان (۴۱ ق)
شرح مناسبت:
پس از شهادت امام علي(ع) شيعيان كوفه با امام حسن مجتبي(ع) پسر ارشد آن حضرت بيعت كرده و او را به خلافت برگزيدند. امام، لشگري دوازده هزار نفري به رهبري قيس بن سعد به جنگ معاويه فرستاد و خود روانهي مداين شد. هنوز بين سپاه امام و معاويه جنگي روي نداده بود كه شايعهي كشته شدن قيس بن سعد، شيرازهي سپاه حضرت را از هم گسيخت. در اين ميان، جمعي حتي سراپردهي امام را نيز غارت كرده و يكي از آنان خنجري بر ران حضرت وارد نمود. با اين وضع، مسلّم شد كه با چنين مردمي به جنگ معاويه و لشكر منظم او رفتن صلاح نيست. بدين ترتيب، امام حسن با معاويه وارد مكاتبه و مذاكره گرديد و قرار بر اين شد كه امام از خلافت كنارهگيري كند به شرط اين كه معاويه پس از خود، فرزندانش را به خلافت معين نكند، از امام علي(ع) به زشتي ياد ننمايد و... . امام حسن(ع) عليرغم ميل باطني، اين صلح را پذيرفت و پس از پنج ماه و نيم، از خلافت كناره گرفت و با اهل بيت خود عازم مدينه گرديد.
آیات و روایات متناسب : صلح امام حسن عليه السلام با معاويه
قرآن کریم:
و إنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَح لَها و تَوَكَّلْ عَلَي اللَّهِ إنَّهُ هُوَ السَّميعُ العَليمُ
اگر به صلح مايل شدند تو نيز از در صلح وارد شو و بر خدا توكّل كن كه او شنواي دانا است
أنفال ، آيه ۶۱ .
پيامبرصلي الله عليه وآله :
الحَسَنُ و الحُسَينُ إمامانِ قاما أو قَعَدا
حسن و حسين دو امامند ؛ چه قيام كنند، و چه قيام نكنند
مناقب آل أبي طالب ، ج ۲ ، ص ۱۳۸ .
امام علي عليه السلام :
و لاتَدفَعَنَّ صُلحاً دَعاكَ إلَيهِ عَدُوُّكَ و لِلّهِ فيهِ رِضي ؛ فَإنَّ فِي الصُّلحِ دَعَةً لِجُنودِكَ و راحَةً من هُمومِكَ و أمناً لِبِلادِكَ
اگر دشمن ، تو را به صلح فراخواند و خشنودي خدا در آن بود ، آن را ردّ مكن ؛ زيرا صلح مايه آسايش سپاهيان تو و راحتي خودت از اندوهها و ايمني سرزمين تو است
نهج البلاغه ، نامه ۵۳ .
...فَإن أرَدتَ مُجاهَدَةَ عَدُوِّكَ فَلَن يَصلُحَ لَكَ مِن شيعَتِكَ مَن لَم يَصلُحْ لأِبيكَ لَأَنَّهُم قَومٌ لاوَفاءَ لَهُم، يُورِدُونَكَ ثُمَّ لايُصدِرُونَكَ
. . و اگر بخواهي با دشمنت بجنگي [بدان كه] كساني كه شمشيرشان سودي براي پدرت نداشت هرگز براي تو نيز سودي نخواهند داشت؛ زيرا آنان قومي بيوفا هستند كه تو را وارد معركه كارزار ميكنند آنگاه براي بيرون آمدن از آن ياريات نميكنند
ميزان الحكمه ، ح ۱۰۵۱۳ .
وَجَدتُ المُسالَمَةَ مالَم يَكُنْ وَهنٌ لِلإسلامِ أنجَعَ مِنَ القِتالِ
من صلح را ، تا آنگاه كه مايه وهن اسلام نباشد ، كارسازتر از جنگ يافتهام
غررالحكم و دررالكلم ، ح ۱۰۱۳۸ .
امام حسن عليه السلام :
إنَّ مُعاوِيَةَ نازَعَني حَقّاً هُوَ لي فَتَرَكتُهُ لِصَلاحِ الاُمَّةِ و حَقنِ دِمائِهِم
معاويه در حقي كه از آنِ من بود با من ستيز كرد و من براي صلاح امّت و جلوگيري از ريختن خونشان آن را واگذاردم
بحار الأنوار ، ج ۴۴ ، ص ۳۰ .
ما أنَا بِمُذِلِّ المُؤمِنينَ ولكِنّي مُعِزُّ المُؤمِنينَ ، إنّي لَمّا رَأَيتُكُم لَيسَ بِكُم عَلَيهِم قُوَّةٌ سَلَّمتُ الأمرَ لأِبقي أنا و أنتُم بَينَ أظهُرِهِم ، كَما عابَ العالِمُ السَّفينَةَ لِتَبقي لأِصحابِها و كَذلِكَ نَفسِي و أنتُم لِنَبقي بَينَهُم
من نه خواركننده مؤمنان ، بلكه عزّت بخش آنانم . وقتي ديدم شما در برابر دشمن قدرتي نداريد ، كار را به او واگذاشتم تا من و شما در ميان آنان باشيم . همچنان كه آن فرزانه [خضر ]كشتي را سوراخ كرد تا براي صاحبانش باقي بماند ، و اينچنين است حكايت من و شما تا در ميان آنها باقي بمانيم
ميزان الحكمه ، ح ۱۰۵۱ .